داستان کوتاه

ساخت وبلاگ
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش ديد؛ به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش مشکل توست، به ما ربطی ندارد!

ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد. از مرغ برايش سوپ درست کردند؛ و گوسفند را برای عيادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بريدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را برای مراسم ترحيم کشتند

و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه می کرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد ...
                        
                              کلیله و دمنه

وبلاگ شخصی محسن محبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی محسن محبی دنبال می کنید

برچسب : داستان کوتاه,داستان کوتاه عاشقانه,داستان کوتاه انگلیسی,داستان کوتاه طنز,داستان کوتاه آموزنده,داستان کوتاه فارسی,داستان کوتاه ایرانی,داستان کوتاه جالب,داستان کوتاه ترسناک,داستان کوتاه برای کودکان, نویسنده : 1mohsenmohebbi6 بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 9:00